میدانی از تو که حرف میزنم دیگران ساکت میشوند . انگار درون صدایم موج هایی دریافت می کنند .

قشنگ ترین حسی که تا به حال تجربه کرده ام فکر کردن به حرف هایت بود .

اما حال ...

هیچ چیزی این حس را به من انتقال نمی دهد .

زیرا که تو در من مرده ای .

راه خود را میروم .

این بار بی هیچ امیدی .

اما با قدرت .

زیرا که میدانم کجا هستم .

پس از این پس تو های درون جملاتم تو نخواهی بود .

تو نخواهی بود ....